تئوری انتخاب چیست؟
نخستین بار دکتر ویلیام گلاسر، روانشناس مشهور آمریکایی، در دهه ۶۰ میلادی نظریه تئوری انتخاب را مطرح کرد. این نظریه بر این مبنا استوار است که انسانها فقط و فقط بر رفتار خود کنترل دارند. بر اساس این نظریه، تمام رفتارهایی که از ما انسانها سر میزنند انتخاب خودمان بودهاند. هدف از این رفتارها نیز برآوردهکردن ۵ نیاز اساسی است:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق
- نیاز به قدرت (موفقیت و ارزشمندی)
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح
تئوری انتخاب بر کنترلی که هر فرد بر احساسات و رفتار خود دارد، تاکید میکند. به این ترتیب میتوان به این نتیجه رسید که اگر ما به تئوری انتخاب معتقد باشیم، مسئولیت زندگی خود را به صورت تمام و کمال قبول میکنیم و این مسئولیت پذیری برایمان آزادی به همراه دارد.
پذیرفتن تئوری انتخاب
برای اینکه درک کنیم این نظریه چطور کار میکند لازم است تا پیش از آن نکاتی را مرور کنیم که ما را به درک مشترکی از این موضوع میرساند. اگر بپذیریم که تمام رفتار و اعمال ما، برای ارضای این پنج نیاز اساسی ما انجام میشود، بنابراین میتوانیم قبول کنیم که ما بر اعمالمان کنترل کامل داریم.
تأمین نیازها بر اساس نظریه انتخاب
نظریه انتخاب روش تأمین نیازهای ما را بر اساس مفهومی بهنام «ماشین رفتار» توضیح میدهد. رفتارهای ما برای تأمین این نیازها همواره از ۴ عنصر تشکیل شدهاند:
- فکرکردن
- عملکردن
- احساسات
- فیزیولوژی
این ۴ عنصر با یکدیگر مرتبط هستند و بر یکدیگر اثر میگذارند. ما فقط بر دو تای اولی یعنی تفکر و عمل تسلط داریم و میتوانیم بر اساس آنها رفتاری را شکل دهیم. اما کنترلی روی دو تای دیگر یعنی احساسات و واکنشهای فیزیولوژیک (مانند حملات اضطراب) نداریم. البته با کمک تفکر و عمل خود میتوانیم عواطف و واکنشهای فیزیولوژیک را غیرمستقیم تغییر دهیم.
۱۰ اصل نظریه انتخاب
تئوری انتخاب ۱۰ اصل دارد که واقعیتهایی مشخص را درباره ما و رفتارهایمان مشخص میکنند. این ۱۰ اصل به قرار زیرند:
- انسانها تنها بر رفتار خود کنترل دارند.
- همه آنچه ما به دیگران میدهیم یا از آنها میگیریم، اطلاعات است.
- همه مشکلات روانی شکلی از مشکلات روابط هستند.
- همه ما دستکم یک رابطه رضایتبخش داریم.
- گذشته بر آنچه ما هستیم تأثیر دارد، اما زندانی آن نیستیم.
- تمام رفتارهای ما برای تأمین ۵ نیاز اساسی است.
- برای تأمین این نیازها یک دنیای مطلوب ذهنی خلق میکنیم.
- همه رفتارهای ما از ۴ عنصر اصلی تشکیل شدهاند.
- درک این نکته که ما تنها بر رفتار خود کنترل داریم، منجر به آزادی ما میشود.
- ما تنها بر تفکر و عمل خود کنترل مستقیم داریم، اما میتوانیم با کمک این دو احساسات و فیزیولوژی را نیز کنترل کنیم.
کاربرد تئوری انتخاب
این نظریه علاوه بر روانشناسی، در حوزههایی مانند رهبری و آموزش نیز کاربرد دارد.
مدیریت و رهبری
در حوزه کسبوکار، بسیاری از مدیران برای کنترل کارکنان و انگیزهبخشی به آنها از روشهای کنترل بیرونی مانند ترس، انتقاد و پاداش استفاده میکنند. نظریه انتخاب روش دیگری را پیشنهاد میکند.
این نظریه به رهبران یاد میدهد بهجای کنترل بیرونی، به افزایش مسئولیتپذیری کارکنان توجه کنند. آنها میتوانند با ایجاد رابطه سازنده از طریق مذاکره و گفتو گو و تأکید بر تأمین نیازهای اساسی کارکنان، به آنها انگیزه لازم برای عملکرد بهتر را بدهند. رهبری با استفاده از آموزههای نظریه انتخاب، بهدنبال ایجاد رابطهای دوسویه و مبتنی بر تأمین نیازهای طرفین است.
آموزش
معلمان بهجای استفاده از سازوکارهایی مانند تشویق و تنبیه، میتوانند از اصول تئوری انتخاب برای ایجاد رابطهای رضایتبخش با دانشآموزان استفاده کنند، رابطهای که نیازهای آنها را تأمین کند. بهکمک این تعالیم میتوان دانشآموزان را به نقش رفتارهای خود آگاه کرد و مسئولیتپذیری آنها را افزایش داد.
مهم این است که دانشآموزان متوجه شوند دیگران مقصر مشکلات تحصیلیشان نیستند. پس بهجای توجه به گذشته، بر زمان حال و آنچه میتوانند برای بهبود اوضاع انجام دهند تمرکز میکنند و برای رسیدن به اهداف خود، رفتارشان را اصلاح میکنند.
تاثیر گذشته بر انتخاب امروز
بسیاری اوقات، ممکن است خواسته یا ناخواسته علت مشکلاتمان را به گذشتهمان ربط دهیم. البته ما نمیتوانیم تاثیر گذشته و حتی دوران کودکی را بر شخصیت و زندگی امروز ما انکار کنیم، اما این گذشته نباید تبدیل به زندانی برای ما شود، چرا که مرور گذشته دردناک ما، کمکی به بهبود حال ما نمیکند.
علاوه بر این ما میتوانیم بازتابی از مشکلات روانشناختی را در روابط عاطفی ببینیم. درک و پذیرش این موضوع میتواند به ما کمک کند تا قدمی برای بهبود روابط و همچنین بهبود حالمان برداریم.
ارتباط تئوری انتخاب و نحوه ارتباط با دیگران
ما فقط میتوانیم روی اعمال و احساسات خود کنترل داشته باشیم. تمام آنچه که به دیگران میدهیم یا از آنها دریافت میکنیم، اطلاعات است. اما این انتخاب ما است که با این اطلاعات چگونه برخورد کنیم.
در عین حال همه ما افرادی هستیم که به داشتن حداقل یک رابطه سالم و رضایتبخش نیاز داریم. کنترل بیرونی، توان رضایتمندی از روابط را از ما میگیرد و جدایی انسانها از روابط سالم سرمنشا مشکلات بسیاری است.
داشتن روابط سالم
این پرسش احتمالا مهمترین پرسشی است که لازم است از خودمان بپرسیم و به دنبال پاسخش باشیم، ما چطور میتوانیم روابط سالمی بسازیم؟
در روانشناسی که بر اساس تئوری انتخاب پیش میرود، هفت عادت مراقبتی جایگزین عادات کشنده شدهاند. این عادات عبارتند از:
- حمایت کردن
- تشویق کردن
- گوش دادن
- پذیرش
- اعتماد کردن
- احترام گذاشتن
- گفتگو برای حل اختلافات
اگر رابطهای که ما با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و یار عاطفیمان برقرار میکنیم بر اساس این هفت عادت شکل گرفته باشد، تبدیل به یکی از همان روابط سالمی میشود که نیاز اساسی بشر امروز است. حال ممکن است از خود بپرسید چطور میتوانیم این رابطه را نابود کنیم؟ این کار به راحتی و با هفت عادت کشندهای که نام میبریم، انجام میشود:
- انتقاد کردن
- سرزنش کردن
- شکایت کردن
- غرغر کردن
- تهدید کردن
- تنبیه کردن
- باج دادن برای کنترل دیگران
ماشین رفتار چیست؟
همه آنچه که انجام میدهیم رفتاری است که به ماشین شبیه است و ماشین رفتار نامگذاری شده است. ویلیام گلسر اعتقاد دارد که رفتار از ۴ مؤلفه تشکیل شده است:
۱. فکر
۲. عمل
۳. احساس
۴. فیزیولوژی
تمام مؤلفهها بهم پیوسته و مرتبط هستنند. همیشه رفتارها را براساس بخش غالب آن شناسایی میکنیم.