۰۹۰۱۶۳۱۱۸۷۰

اخلاق در تصمیم گیری و مدیریت!

اخلاق کسب‌وکار موضوعی است که با گسترش آگاهی‌های جامعه از طریق رسانه‌ها و فناوری‌های جدید توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، به طوری که برملا شدن تخلفات اخلاقی تأثیرات بنیادینی بر سازمان‌ها گذاشته و گاه باعث ورشکستگی شرکت‌های بزرگ شده است.

مدیران برای اخلاقی بودن باید ابتدا معنای خاص این مفهوم را در کسب‌وکار بدانند و با جنبه‌های آن آشنا شوند. در این مطلب مدل‌های توصیفی را برای روشن‌تر شدن درک ما از اخلاق کسب‌وکار معرفی می‌کند. در رابطه با اخلاق، سه مدل یا سه گونه از مدیریت را می‌توان توصیف و مقایسه کرد:

• مدیریت غیراخلاقی
• مدیریت اخلاقی
• مدیریت بی‌اخلاق

 مدیریت غیراخلاقی

مدیریت غیراخلاقی رویکردی است که نه‌تنها عاری از اصول و انگاره‌های اخلاقی است که موضعی فعال و مخالف با اخلاق نیز دارد. تصمیم‌گیری‌ها، اقدامات و روش‌های مدیریت غیراخلاقی مغایر با اصول اخلاقی است.

این مدل بیان می‌کند که انگیزه‌های مدیران خودخواهانه است و مدیر عمدتاً یا تنها به کسب منفعت خود یا سازمان خود اهمیت می‌دهد.

استراتژی مدیریت غیراخلاقی

استراتژی عملیاتی یک مدیر غیراخلاقی متمرکز بر استفاده از فرصت‌ها برای کسب منافع شخصی یا سازمانی است. مخالفت فعالانه با امور اخلاقی یعنی، این‌که مدیران هر جا که مفید بدانند موانع را از سر راه برمی‌دارند.

مدیریت اخلاقی

این شیوه مدیریت بالاترین تطابق را با رفتارها و استانداردهای کاری اخلاقی دارد. اگر چه همواره نمی‌توان در این شیوه از مدیریت، میزان تطابق با استانداردهای اخلاقی را تعیین کرد، اما، این شیوه در تمرکز بر هنجارهای اخلاقی و استانداردهای حرفه‌ای، انگیزه‌ها، اهداف، جهت‌گیری به سوی قانون و استراتژی عملیاتی عمومی خود تلاش می‌کند که اخلاق را مبنا قرار دهد.

استراتژی مدیریت اخلاقی

استراتژی عملیاتی مدیریت اخلاقی عبارت است از:

  • زندگی منطبق با استانداردهای معتبر اخلاقی و
  • محدود شدن به فرصت‌های اقتصادی اخلاقی
  • رفتار سازمانی و مدیریتی محدود به چارچوب اخلاق.

معیارهای اخلاقی

• در زمینه کاری خود رهبر باشد و شیوه اخلاقی را به دیگران نشان دهد.
• از برنامه‌ها و طرح‌هایی که نشان‌دهنده صداقت و طراوت مستمر در اعماق لایه‌های سازمان هستند، حمایت کند.
• در صحنه ملی حضور پررنگی داشته باشد، به گونه‌ای که عملکرد اخلاقی سازمان در محیط کسب‌وکار چشمگیر باشد.
• دست‌کم در یک ناحیه از کسب‌وکار شاخص باشد؛ لازم نیست در همه نواحی کامل و نمونه باشد.
• توان رویارویی با چالش را داشته و با یکپارچگی بر آن غلبه کرده باشد.

رهبران اخلاقی

موضوع رهبری اخلاقی رابطه نزدیکی با مدیریت اخلاقی دارد. هفت ویژگی‌های این نوع رهبری را با عنوان «هفت عادت رهبران بسیار اخلاقی» ارائه شده است. که عبارتند از:

۱. علاقه بسیاری به درست عمل کردن دارند.
۲. از نظر اخلاقی فعال هستند.
۳. همه ذی‌نفعان را در نظر می‌گیرند.
۴. یک شخصیت اخلاقی قدرتمند دارند.
۵. برای منصف بودن وسواس دارند.
۶. تصمیم‌گیری‌های آن‌ها مبتنی بر اصولی تغییرناپذیر است.
۷. آن‌ها خرد اخلاقی را با خرد مدیریت درمی‌آمیزند.

 رفتارهای اخلاقی مثبت

بر اساس پیمایش‌ها نمونه‌های زیر را می‌توان به عنوان مثال‌هایی از رفتارهای اخلاقی مثبت یک مدیر تعریف کرد:

• اعتباربخشی به امور در زمان مناسب
• روراستی و صداقت در تعامل با کارکنان.
• رفتار عادلانه با همه کارکنان.
• نگهبانی از دارایی‌های سازمان.
• مقاومت در برابر فشارهایی که می‌خواهند وی را وادار به انجام عمل غیراخلاقی کنند.
• تشخیص و پاداش دهی به رفتارهای اخلاقی ممتاز دیگران.
• سخن گفتن منظم درباره اهمیت اخلاق و لزوم تطابق با ارزش‌های اخلاقی.

مدیریت بی‌اخلاق

مدیریت بی‌اخلاق تنها یک نقطه میانی در میانه طیف مدیریت اخلاقی و مدیریت غیراخلاقی نیست و از نظر مفهومی به ناچار در این میان قرار داده شده است. مدیریت بی‌اخلاق بر دو نوع است:

  • عمدی
  • غیرعمدی.

مدیریت بی‌اخلاق عمدی

این دسته از مدیران بی‌اخلاق ملاحظات اخلاقی را در تصمیم‌گیری‌ها، اقدامات و رفتارهای خود دخالت نمی‌دهند؛ زیرا، بر این باورند که فعالیت‌های تجاری بیرون از محدوده کاربرد داوری‌های اخلاقی قرار می‌گیرند.

این مدیران را نه می‌توان اخلاقی دانست نه غیراخلاقی. اندیشه آن‌ها این گونه است که قواعد حاکم بر کسب‌وکار را با سایر قلمروهای زندگی متفاوت می‌دانند.

البته، در یک مقطع زمانی که مدیران ابتدا به فکر تطبیق دادن روش‌های کسب‌وکار با اخلاق افتادند، برخی مدیران نیز از این دیدگاه پیروی کردند. هم‌اکنون، شمار مدیرانی که عمداً خلاف اخلاق عمل می‌کنند بسیار کم است؛ در فضای کنونی حاکمیت اخلاق بر کسب‌وکار، این شمار در حال رسیدن به صفر است.

مدیریت بی‌اخلاق غیرعمدی

این دسته از مدیران نیز همانند دسته پیشین اعتقاد به تفکر اخلاقی در مدیریت ندارند. این مدیران توجهی به تأثیر اقدامات و تصمیمات خود بر دیگران ندارند و به آن اهمیت نمی‌دهند. این مدیران فاقد درک و هوشیاری اخلاقی هستند. یعنی، کارها را با بی‌توجهی نسبت به آثار اخلاقی آن انجام می‌دهند.

این مدیران قصد رعایت اصول را دارند، اما، بی‌توجهی در آن‌ها غیرعمدی و بدون هوشیاری است. اغلب این مدیران فکر می‌کنند که اخلاق‌مدار هستند؛ اما، نمی‌دانند که کارهایشان چه پیامدهای اخلاقی‌ای برای دیگران دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Call Now Button