نقش بازار کار در اقتصاد!
بازار کار به عرضه و تقاضای نیروی کار اشاره دارد که برای آن کارمندان عرضه و کارفرمایان تقاضا را تامین می کنند. این جزء اصلی هر اقتصاد است و به طور پیچیده با بازارهای سرمایه، کالاها و خدمات مرتبط است.
بازار کار باید در سطوح کلان اقتصادی و خرد مورد بررسی قرار گیرد زیرا هر یک بینش متفاوتی در مورد اشتغال و اقتصاد ارائه می دهند. نرخ بیکاری و نرخ بهره وری نیروی کار دو معیار مهم اقتصاد کلان هستند. دستمزد فردی و تعداد ساعات کار دو معیار مهم اقتصاد خرد هستند.
شناخت بازار کار
مطالعه هر دو دیدگاه اقتصاد کلان و اقتصاد خرد بازار کار مهم و مفید است. بازار کار نقش اصلی را در هر اقتصادی ایفا می کند. در سطح اقتصاد کلان، عرضه و تقاضا تحت تأثیر پویایی بازار داخلی و بین المللی و همچنین عواملی مانند مهاجرت، سن جمعیت و سطح تحصیلات است. اقدامات مربوطه شامل بیکاری، بهره وری، نرخ مشارکت، درآمد کل و تولید ناخالص داخلی (GDP) است.
در سطح اقتصاد خرد، بنگاههای منفرد با کارکنان تعامل دارند، آنها را استخدام میکنند، آنها را اخراج میکنند و دستمزدها و ساعات کار را افزایش یا کاهش میدهند. رابطه بین عرضه و تقاضا بر تعداد ساعات کار کارکنان و غرامتی که در دستمزد، حقوق و مزایا دریافت میکنند، تأثیر میگذارد.
شناسایی بازار هدف هنگام راه اندازی یک کسب و کار و یا ارائه محصولات و خدمات جدید، از مهم ترین مراحلی است که به آن نیاز پیدا خواهید کرد. وقتی شما بر شناسایی مشتریان هدف تان، مدیریت درستی داشته باشید نه تنها بهترین محصول متناسب با نیاز آن ها را تولید خواهید کرد بلکه می توانید استراتژی تبلیغات و ترفیعات بهتری برای علاقه مند نمودن و جذب آن ها برای خرید، داشته باشید.
بازار کار در ایران
در زمان بحران اقتصادی، تقاضا برای نیروی کار از عرضه عقب می ماند و بیکاری را افزایش می دهد. نرخ بالای بیکاری رکود اقتصادی را تشدید میکند، به تحولات اجتماعی کمک میکند و تعداد زیادی از مردم را از فرصت برای داشتن زندگی رضایتبخش محروم میکند.
بهره وری نیروی کار یکی دیگر از معیارهای مهم بازار کار و سلامت اقتصادی گسترده تر است. بازده تولید شده در هر ساعت کار را اندازه گیری می کند. بهره وری در بسیاری از اقتصادها، از جمله ایران، به دلیل پیشرفت در فناوری و سایر پیشرفت ها در کارایی افزایش یافته است.
در ایران، رشد تولید در ساعت به رشد مشابهی در درآمد در ساعت تبدیل نشده است. به عبارت دیگر، کارگران در هر واحد زمان کالاها و خدمات بیشتری ایجاد کردهاند، اما درآمد بیشتری به عنوان غرامت دریافت نکردهاند. چیزی که شکاف بهره وری نامیده می شود زمانی ایجاد می شود که بهره وری نیروی کار با سرعت بیشتری نسبت به دستمزد افزایش یابد.
بازار کار در نظریه اقتصاد کلان
بر اساس تئوری اقتصاد کلان، این واقعیت که رشد دستمزد از رشد بهره وری عقب است، نشان می دهد که عرضه نیروی کار از تقاضا پیشی گرفته است. وقتی این اتفاق میافتد، فشار نزولی بر دستمزدها وارد میشود، زیرا کارگران برای تعداد کمی از مشاغل رقابت میکنند و کارفرمایان نیروی کار را انتخاب میکنند.
برعکس، اگر تقاضا از عرضه پیشی بگیرد، فشار افزایشی بر دستمزدها وارد میشود، زیرا کارگران قدرت چانهزنی بیشتری دارند و احتمال بیشتری وجود دارد که بتوانند به شغلی با درآمد بالاتر روی آورند، در حالی که کارفرمایان باید برای نیروی کار کمیاب رقابت کنند.
عرضه و تقاضا
در اقتصاد خرد، عَرضه و تقاضا یک مدل اقتصادی است که اثر قیمت را بر روی مقدار در بازار رقابتی بررسی میکند. قیمت بر روی مقدار تقاضا از طرف مصرفکنندگان و مقدار تولید از طرف عرضهکنندگان اثر میگذارد. در نتیجه اقتصاد در اثر تلاقی این دو مقدار، در قیمت و مقدار معینی به تعادل میرسد. سایر عوامل مؤثر در تعادل اقتصادی نیز (به غیر از قیمتها) در این مدل باعث تغییر تقاضا و عرضه میشوند.
عوامل موثر بر عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضا به رفتار مردم و چگونگی برخورد آنها در بازارها مربوط میشود. هر بازاری دو سمت دارد، خریدار در یک طرف و فروشنده در طرفی دیگر هستند خریداران متقاضی محصول هستند و میزان تقاضا را تعیین میکنند و فروشندگان نیز عرضه کننده محصول هستند و میزان عرضه آن را تعیین میکنند.
بازار کار در نظریه اقتصاد خرد
تئوری اقتصاد خرد عرضه و تقاضای نیروی کار را در سطح هر شرکت و کارگر تحلیل می کند.
عرضه
به رابطه بین قیمت محصولات و میزان در دسترس بودن آنها در بازار، عرضه یا supply گفته میشود. اگر قیمت محصولات افزایش یابد، فروشندگان و عرضه کنندگان برای کسب سود بیشتر، مقادیر بیشتری از آن را به بازار ارائه میکنند. برعکس این موضوع نیز حاکم است؛ یعنی زمانی که قیمت کالا کاهش مییابد، فروشندگان سود کمتری را از خدمات یا کالا دریافت کرده و مقادیر کمتری از آن را به بازار ارائه میدهند. میزان عرضه به مقدار تقاضا و تغییرات قیمت محصول بستگی دارد. اگر مقدار تقاضا را ثابت در نظر بگیریم، زمانی افزایش عرضه در بازار اتفاق میافتد که فروشنده یا ارائه دهنده بتواند با سود بالاتری کالای خود را به فروش برساند
تقاضا
تقاضا در سطح اقتصاد خرد به دو عامل بستگی دارد:
- هزینه نهایی تولید
- محصول درآمد نهایی.
اگر هزینه نهایی استخدام یک کارمند اضافی، یا داشتن ساعات کار بیشتر کارکنان فعلی، از محصول درآمد نهایی بیشتر شود، به درآمد کاهش می یابد و شرکت از نظر تئوری این گزینه را رد می کند. اگر برعکس این موضوع صادق باشد، انجام کار بیشتر منطقی است.
تئوری های اقتصاد خرد نئوکلاسیک در مورد عرضه و تقاضای نیروی کار مورد انتقاد قرار گرفته است. بحث برانگیزترین فرض انتخاب منطقی است – به حداکثر رساندن پول در حالی که کار را به حداقل می رساند – که برای منتقدان نه تنها بدبینانه است، بلکه همیشه توسط شواهد پشتیبانی نمی شود.
انسان خردمند، بر خلاف انسان اقتصادی، ممکن است انواع انگیزه ها برای انتخاب های خاص داشته باشد. وجود برخی از حرفهها در بخش هنر و غیرانتفاعی مفهوم حداکثر کردن سود را تضعیف میکند.
مدافعان نظریه نئوکلاسیک مخالف این هستند که پیشبینیهای آنها ممکن است تأثیر کمی بر یک فرد خاص داشته باشد، اما برای جمعآوری تعداد زیادی از کارگران مفید است.
تاثیر حداقل دستمزد در بازار کار
تأثیرات حداقل دستمزد بر بازار کار و اقتصاد گسترده تر بحث برانگیز است. اقتصاد کلاسیک و بسیاری از اقتصاددانان پیشنهاد می کنند که حداقل دستمزد، مانند سایر کنترل های قیمت، می تواند دسترسی به مشاغل کم دستمزد را کاهش دهد. از سوی دیگر، برخی از اقتصاددانان می گویند که حداقل دستمزد می تواند هزینه های مصرف کننده را افزایش دهد و در نتیجه بهره وری کلی را افزایش داده و منجر به سود خالص در اشتغال شود.
نکته پایانی
بازار کار نقش مهمی در کل اقتصاد دارد. مانند سایر بازارها، قیمت نیروی کار تا حد زیادی توسط عرضه و تقاضا تعیین می شود.