ویژگی کوچ حرفه ای چیست؟
کوچینگ شغلی چیزی است که بسیاری از متخصصان به آن اهمیت کافی نمی دهند. حقیقت این است که بسیاری از مردم، به ویژه متخصصان پزشکی، میتوانند از مربیان حرفهای برای شروع کاری یا حتی زندگی خود استفاده کنند. یک کوچ حرفهای خوب میتواند از طیفی از حرفه های مختلف رزومه داشته باشد تا زمانی که بتواند به شما کمک کند تا پتانسیلهایتان را برآورده کنید. آنها همچنین باید بتوانند نیازهای شغلی شما را درک کنند، نتایج خوبی برای مشتریان گذشته به دست آورده باشند.
چگونه یک کوچ حرفه ای پیدا کنیم؟
به گفته Rhiannon Bates، مربی و بنیانگذار Garnet PR، انواع مختلفی از کوچ یا مربی وجود دارد. او توضیح میدهد: «گزینههای زیادی وجود دارند، اما صرفنظر از جایگاه، هدف کوچینگ کمک، حمایت است. به اشتراک گذاشتن بینش، استراتژیها و تاکتیکهایی که به مشتریان اجازه میدهد اعتماد به نفس خود را توسعه دهند، رشد کنند و به نتایجی که میخواهند دست یابند.»
وایت تأکید میکند که کوچ کسی است که شما و تجارت شما را از بیرون میبیند. او میگوید: «ما دیدگاهی بسیار منزوی از دنیای خود داریم. یک کوچ خوب میتواند دید عینیتری از جایی که شما میتوانید پیشرفت و رشد کنید داشته باشد.»
امی کرامپتون، بنیانگذار کاکتوس اجتماعی (Social Cactus) و مربی کسب و کار و طرز فکر، با این موضوع موافق است و میافزاید که هدف اصلی کوچینگ کمک به کسی است که برای رسیدن به یک هدف خاص تلاش کند. او تاکید میکند: «معمولاً، کوچ با شما همکاری میکند تا هر گونه موانع ذهنی یا باورهای خود محدود کنندهای را که ممکن است شما را عقب نگه دارد، کشف کنید. به شما کمک میکند تا استراتژی ایجاد کنید که با شما هماهنگ باشد و شما را در حین انجام عمل مسئول نگه دارد.»
توجه داشته باشید که حضور کوچ یک کمک هدایت شده است که شما را با ابزارهای مناسب برای دستیابی به راهحلهایی بر اساس اینکه چه کسی هستید و چه چیزی را درست میدانید مجهز میکند.
کوچ حرفه ای کیست؟
فردی که میخواهد به عنوان یک کوچ حرفه ای فعالیت کند، باید اصول اخلاقی در کوچینگ را بشناسد و همواره به این اصول پایبند باشد. بخشی از این اخلاق، همان چیزی است که به عنوان ارزشها و اخلاق انسانی (Ethics) میشناسیم و بخش دیگری از آن، رعایت چارچوبهای رفتار حرفهای است. در ادامه به ویژگی های منحصر به فرد یک کوچ حرفه ای خواهیم پرداخت:
داشتن مدل ذهنی در کوچینگ
کوچینگ مانند هر حرفه و تخصص دیگر، به مدل ذهنی خاص خودش نیاز دارد. مدل ذهنی در کوچینگ باید باز بودن (Openness) را به عنوان یک ارزش کلیدی به رسمیت بشناسد و کوچ، برای رویارویی با تجربهها و الگوها و ارزشهای مختلف آماده باشد. کنجکاوی، انعطافپذیری و تمرکز کامل بر روی مُراجعهکننده، از جمله موضوعاتی است که در مدل ذهنی یک کوچ موفق به آنها اشاره میشود.
توانایی تعریف و تدوین توافق
یکی از مهمترین ویژگیهای کوچینگ این است که کوچ و کوچی به رابطه کاملاً تعریفشده با چارچوبهای مشخص وارد میشوند. کسی که میخواهد به عنوان یک کوچ فعالیت کند، باید بلد باشد با طرف مقابل به شکل شفاف درباره نوع همکاری و چارچوب رابطه، فرایند و مسیر و نیز برنامهها و اهداف کوچینگ توافق کند. وقتی نمیدانیم یک رابطه دقیقاً از چه جنسی است و چه ماهیت و اهدافی برای آن تعریف شده، طبیعی است که نمیتوانیم بعداً ادعا کنیم «به اهداف این رابطه دست یافتهایم.»
ایجاد رابطه مبتنی بر اعتماد
در رابطه کوچینگ، اگر اعتماد و امنیت وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظار دستاوردهای جدی داشت. فردی که به سراغ کوچ خود میآید، لازم است در موارد بسیاری خودافشایی کند و از چیزهایی حرف بزند که در شرایط عادی با دیگران از آنها صحبت نمیکند.
طبیعی است چنین فضایی صرفاً زمانی به وجود میآید که کوچ بتواند بستری مبتنی بر اعتماد ایجاد کند. به شکلی که طرف مقابل حس کند میتواند بدون کوچکترین خطر یا تهدیدی، جزئیترین نیازها، خواستهها و اهداف و دغدغههایش را با کوچ در میان بگذارد. جلب اعتماد و اعتمادسازی صرفاً یک صفت شخصیتی نیست. بلکه بخشی از آن هم اکتسابی است و میتوان برای به دست آوردنش یا بهبود این ویژگی تلاش کرد.
توانایی «حضور واقعی و موثر»
«حضور / Presence» یکی از واژههای کلیدی است که یک کوچ باید با آن آشنا باشد. مدلهای شایستگی دیگر هم، اگر چه از این اصطلاح استفاده نکردهاند، اما همین مفهوم را به شکلهای مختلف مطرح کرده و بر اهمیتش تأکید کردهاند.
حضور به جنبههای مختلفی اشاره دارد؛ از تمرکز کافی و توجه کامل در فضای جلسه تا کنجکاوی سازنده در احوال و هیجانات و تجربیات طرف مقابل و در کنار اینها، اعتماد به نفس و تسلطی که طرف مقابل را هم به حضور کامل در جلسه ترغیب و تشویق کند.
گوش دادن فعال
سکوت کردن و توجه به حرفهای طرف مقابل، بازخورد دادن و برانگیختن او به حرف زدن، از جمله ویژگیهای گوش دادن فعال است. اما آنچه در بحث کوچینگ درباره گوش دادن فعال مطرح میشود، به این موارد محدود نیست و مجموعهی گستردهتری از مهارتها را پوشش میدهد.
یک کوچ حرفهای نه تنها باید گفتههای طرف مقابل را آگاهانه و عمیق بشنود و درک کند، بلکه باید به ناگفتهها هم توجه داشته باشد. منظور از ناگفتهها، صرفاً زبان بدن نیست. پسزمینههای فکری طرف مقابل، تجربیات او، موفقیتها و شکستهایش، سلسله مراتب ارزشها و مفروضات او، شرایط محیطیاش و خلاصه هر آنچه که میتواند و ممکن است روی رفتارها و تصمیمها و ادراک او تأثیر بگذارد.
برانگیختن آگاهی
کوچ باید بتواند از همهی ابزارهای خود برای برانگیختن «آگاهی» و افزایش سطح «بینش» موجود در رابطه با کوچی استفاده کند. هر چقدر دادههای بیشتری مطرح شوند و اطلاعات پنهان مانده یا فراموششده بیشتری یادآوری شده و به اشتراک گذاشته شوند، هم خود کوچی شناخت بهتری از خودش پیدا میکند و هم کوچ به آگاهی بیشتری دست مییابد.
این کار ممکن است به شیوههای مختلفی انجام شود. مثلاً سوال کردن به موقع میتواند ابزار مناسبی باشد. همچنین کوچ میتواند در تحلیل رویدادها و مرور مسائل، کوچی را به به فکر کردن بیشتر و شناخت چارچوبهای فکری و پیشفرضهایش ترغیب کند.
بسترسازی و تسهیل رشد طرف مقابل
اگر کوچینگ صرفاً به حرف زدن و گفتگو کردن خلاصه شود، نمیتوان آن را رابطهای ارزشمند دانست. دستاورد کوچینگ باید از جنس «رشد و تغییر» باشد. بنابراین کوچ موفق کسی است که به طرف مقابل خود کمک کند از نقطهای که امروز در آن قرار دارد و باورهایی که تا این لحظه او را به این نقطه رساندهاند فراتر رود؛ الگوهای فکری و رفتاری خود را بهبود بخشد؛ و در نهایت منابع خود را به شکلی بهینه در راستای اهدافی که برای خود مشخص کرده به کار بگیرد.
معمولاً وقتی از تسهیل رشد حرف میزنند، به «حمایت از استقلال و بسترسازی برای آن» هم به شکل ویژه توجه میکنند. یعنی کوچ باید در پی این باشد که کوچی به تدریج از او مستقل شود و بتواند مسیر کار یا زندگی شخصی را به شکل مستقل طی کند. اگر کوچی به کوچ وابسته شود و به او وابسته بماند، میتوان نتیجه گرفت که کوچ به اندازه کافی حرفهای رفتار نکرده است.