راز و رمز مدیران موفق چیست؟
در دنیای مدیریت، رهبری اثربخش یک هنر پویا و همیشه در حال تکامل است که به ترکیبی منحصر به فرد از کیفیت ها و استراتژی ها نیاز دارد. بنابراین، برای یک مدیر موفق چه چیزی لازم است:
صداقت
در هر نقش رهبری، صداقت قدرتمندترین ابزار است. اعتماد ایجاد می کند، شفافیت را تقویت می کند و پایه و اساس یک محیط کار سالم را تشکیل می دهد. وقتی با تیم خود صادق باشید، آنها نیز متقابلاً پاسخ خواهند داد و فضای متحدی ایجاد می کنند.
انصاف
انصاف فقط یک اصل نیست، یک تعهد است با هر یک از اعضای تیم بدون در نظر گرفتن نقش یا پیشینه آنها با احترام برابر رفتار کنید. وقتی منصف باشید، در ازای آن احترام و وفاداری به دست می آورید.
داشتن ثبات
وجود ثبات مدیریتی برای اجرای برنامه های زمانبندی شده و رسیدن به اهداف بلندمدت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ثبات مدیریتی و اطمینان به ادامه در آینده از عوامل موفقیت سازمان، بنگاه و حتی دولت ها ارزیابی می شود.
مثبت بودن
نگرش مثبت مسری است. با خوشبینی به چالشها برخورد کنید و تیم شما نیز از همین راه پیروی خواهد کرد. مثبت اندیشی خلاقیت را تقویت می کند و حل مسئله را تشویق می کند.
ارتباط با کارمندان
ارتباط با کارمندان ازجمله مهمترین موضوعاتی است که برای پیشبرد اهداف سازمان باید مورد توجه قرار گیرد. گفتگو در محل کار و چک کردن راهرویی از مهمترین و مؤثرترین راهها برای مدیریت ارتباط با کارمندان است. همچنین مهمترین ویژگی که گروهی را از گروه دیگر متمایز میکند، مکالمه درون آنها است. مکالمه، پایه و اساس سازمان بوده و دلیل گردهم آمدن تمام افراد، نحوه صحبت کردن آنها با یکدیگر است که از مسئول خدمات شرکت تا مدیرعامل آن، در شکل گرفتن این مکالمه تأثیرگذار است. کنند.
قاطعیت
از گرفتن تصمیمات سخت خجالت نکشید. یک مدیر خوب می داند که بلاتکلیفی می تواند مانع پیشرفت شود. قاطعیت موتور رشد است.
گوش دادن
بهترین مدیران شنوندگان خوبی هستند. برای شنیدن افکار، ایده ها و نگرانی های تیم خود وقت بگذارید. گوش دادن باعث ایجاد همدلی می شود و به شما امکان می دهد به طور موثر به مسائل رسیدگی کنید.
حمایت از رشد
نقش شما به عنوان یک مدیر فقط رهبری نیست، بلکه خدمت کردن است. از رشد حرفه ای و رفاه شخصی اعضای تیم خود حمایت کنید.
نقش دانش در مدیریت
آموزش در همه ارکان زندگی حرف اول را می زند. به ویژه با پیشرفت فناوری ها، دوام آوردن به عنوان یک کسب و کار در میان رقبایی با ایده ها و خلاقیت های نو، کار بسیار سختی است اما آنچه که صاحبان کسب و کار را سر پا نگه می دارد آموزش و ارتقای تخصص و مهارت هایشان در همه ابعاد فعالیت هایشان به حساب می آید. صاحبان کسب و کارها بدون آموزش رشد نمی کنند.
مدیریت با تفکر خارپشتی
برای رسیدن به سازمانی موفق، نیاز به داشتن مدیری خوش فکر و خلاق دارد. مدیر باید برنامه ای بلند مدت برای سازمان خود داشته باشد. این برنامه شامل تفکرات خارپشتی است. تفکرات خارپشتی یعنی مدیر سازمان روی زمینه ای که می تواند بهترین باشد، تمرکز می کند حتی اگر به سمت تنوع حرکت کند اما همچنان روی موضوعی که از پیش فعالیت داشته تمرکز کرده و آن را رها نمی کند تا مردم بر اساس آنچه که آن برند یا سازمان را شناخته اند از یادشان نرود. در اصطلاح به چنین مدیری می گویند تفکر خارپشتی دارد.
اگر مدیری به دنبال این است که در سال جدید سازمان خود را موفق کند در ابتدا باید از خودش شروع کند. یعنی فرد روی رفتارهایش تمرکز کرده و با شناخت نقاط ضعف و قوت برای اصلاح خود تلاش کند. در واقع پس از توسعه فردی، در قدم بعدی بر روی توسعه جمعی کار کند.
مدیر موفق به خرد جمعی رجوع می کند
مدیر باید باور کند که موفقیت به تنهایی اعمال نمی شود و وقتی مدعی شود که کاری را خودش به تنهایی انجام و به ثمر رسانده، فرد مستبد محسوب می شود چون موفقیت یک مجموعه بر بال نیروهای آن مجموعه سوار و توسعه موفقیت وی در گرو تلاش های یک جمع بوده است.
یک مدیر سازمانی موفق باید بر روی چند هوش تمرکز داشته باشد:
- تخصص گرا
- ابعاد گرا
- اخلاق گرا
- احترام گذار
هوش تخصص گرا
فرد در سازمان یا حوزه ای مثل الکترونیک، هوش الکترونیک داشته باشد اما در بسیاری بخش ها شاهد این هستیم که فرد در جایگاه خودش نیست برای مثال فردی که در حوزه ورزش تخصص ندارد، مدیر مجموعه ای ورزشی می شود.
هوش ابعادگرا
در هوش ابعاد گرا یعنی مدیر بتواند در آن واحد همه موارد را در نظر داشته باشد تا هنگام بروز مشکل بتواند بهترین تصمیم را اتخاذ کند به همین دلیل نیاز است که مدیر اطلاعات و دانش خودو را در همه زمینه ها بالا ببرد. تصور کنید فردی تولید چای سازی با صرف هزینه بالا داشته است، اما وقتی اوضاع اقتصادی به هم می ریزد، فرد باید این توانایی را داشته باشد که با توجه به شرایط و نیاز جامعه محصولی اقتصادی که همه قادر به تامین و خرید آن باشد را روانه بازار کند. در واقع فرد باید روی هوش خلاق خود کار کند.
چه مدیری، مدیر باقی می ماند؟
مدیری مدیر باقی می ماند که هوش اخلاق گرا و احترام گذار داشته باشد. هوش اخلاق گرا یعنی اگر فرد قرار است پیشرفت کند این اوج گرفتن به قیمت زیرپا گذاشتن دیگران نباشد و اخلاق و رسالت اجتماعی را رعایت کند.
در واقع یک فرد وقتی رضایت قلبی به دست می آورد که حمایت دیگران را به همراه داشته باشد. تصور کنید فردی موفق دارای سازمانی با استاندارد و با کیفیت و چیدمان عالی است اما کارمندش با لباسی مندرس و کفش کهنه در محل کار حاضر می شود. فرد باید باور داشته باشد که رضایت خودش در گرو رضایت دیگران است و اینها همه مثل زنجیر به یکدیگر متصل هستند.